. ابعاد خودگردانی ذهنی
درمجموع، حکومتها دارای سه نوع کارکرد[۱] هستند؛ قانون گذارانه، اجرایی و قضایی.
۱- سبک تفکر قانون گذارانه: افرادی که دارای سبک تفکر قانون گذارانه هستند، مایلاند کارها را به شیوهای که ترجیح میدهند انجام دهند و خود تصمیم بگیرند که چهکاری را انجام دهند و چگونه آن را به انجام برسانند. افراد قانونگذار دوست دارند، قوانین را خود وضع کنند و به مسائلی بپردازند که قبلاً طرحریزی و سازماندهی نشده باشد. آنها ابداع کردن، تدوین کردن و برنامهریزی کارها را دوست دارند. بهطورکلی، این افراد مایلاند که قوانین را خودشان ایجاد کنند. افراد قانونگذار از اینکه کارها را به طریقی که خودشان مایلاند و تصمیم میگیرند انجام میدهند لذت میبرند. آنها ترجیح میدهند به مسائلی بپردازند که ساختاری نباشند و مهمتر اینکه خودشان توانایی ایجاد ساختار برای مسائل خود را دارند. این افراد تمایل دارند به فعالیتهایی مانند ارائه مقالات بدیع، طراحی پروژههای نوین، ایجاد برنامههای آموزشی و شغلی پیشرفته و اختراع چیزهای نو بپردازند. نوع مشاغلی که این افراد ترجیح میدهند و به آنان فرصت میدهد تا قانونگذار بودن خود را بهتر به نمایش بگذارند، مشاغلی از قبیل نویسندگی خلاق، دانشمندی، هنرپیشگی، مجسمهسازی، اختراع، سهامداری، سیاستگذاری، معماری، طراحی پروژهها و برنامهریزی فعالیتهای جدید آموزشی است. آنها قانونگذارند و میخواهند که اداره امور بنا به شیوهی خودشان صورت بپذیرد، زیرا افراد قانونگذار نهتنها قادر به خلق ایدههای بدیع هستند، بلکه به آن مبحث علاقه بیشتری دارند (هیگینز و ژانگ، ۲۰۰۹). در محیط مدارس اغلب سبک تفکر قانون گذارانه موردتوجه قرار نمیگیرد؛ بنابراین شخصی که میخواهد یکرشته علمی را دنبال کند مجبور است نمودارها، فرمولها و وقایع را حفظ نماید، درحالیکه دانشمندان هرگز چیزی را حفظ نمیکنند (توانگر مرودستی، ۱۳۸۳)
۲- سبک تفکر اجرایی: افراد با سبک تفکر اجرایی مایلاند از مقررات پیروی کنند و کارهایی را به عهده بگیرند که از قبل طرحریزی و سازماندهی شده است. آنها مایلاند نقش خود را بهجای خلق ساختارهای نو، در درون ساختارهای موجود ایجاد نمایند. اساساً افراد سبک اجرایی، تکمیلکننده هستند؛ آنها بهطورکلی تمایل زیادی به دریافت راهنمایی برای انجام آنچه که قرار است انجام بدهند و چگونگی انجام آن دارند. این افراد مایلاند از قوانین پیروی کنند و اغلب انواع تشریفات اداری را که افراد قانونگذار از آن گریزاناند بهراحتی تحمل کنند. افراد سبک اجرایی گرایش به مشاغلی و فعالیتهایی دارند که کاملاً با آنچه که افراد قانونگذار جذب آنها میشوند متفاوتاند. ازجمله فعالیتهای موردعلاقه آنان میتوان به حل مسائل ریاضی، بهکارگیری ضوابط موجود در حل مسائل، سخنرانی و تدریس بر اساس نظر دیگران و پافشاری بر اجرای مقررات، اشاره کرد. بعضی از مشاغل مناسب برای افراد اجرایی عبارتاند از: وکالت، نیروی انتظامی، اجرای طرحهای از پیش تعیینشده، تبعیت از طرحهای متفاوت و مشاوره مدیریتی. این سبک در محیط آموزشی و بسیاری از حرفههای دیگر مورد استقبال قرار میگیرد، زیرا افراد مجری آنچه را که به آنها گفته میشود، انجام میدهند و غالباً انجام کار با خوشرویی همراه است. آنها دستورات و فرامین را دنبال میکنند و خود بر اساس شیوهای که سازمان آنها را ارزیابی میکند، مورد ارزیابی قرار میدهند (استرنبرگ، ۱۹۹۷)
۳- سبک تفکر قضایی: افرادی که دارای سبک تفکر قضایی هستند، مایلاند قوانین و برنامهها را ارزیابی کنند. آنها اموری را ترجیح میدهند که در آن عقاید و امور موجود تحلیل و ارزیابی شود. آنها مایلاند هم ساختار و هم محتوا را مورد قضاوت و ارزیابی قرار بدهند. بعضی از فعالیتهایی را که افراد قضاوت گر ترجیح میدهند عبارتاند از: نوشتن مقالات انتقادآمیز، نقدنویسی، اظهارنظر و عقیده، قضاوت درباره افراد و ارزیابی کارهایشان و ارزیابی برنامهها است. بهعنوانمثال، یک نقد ادبی بهاحتمالزیاد نوشته یک فرد قضایی است درحالیکه خود نوشته احتمالاً کار یک فرد قانونگذار است. بعضی از حرفههایی که میتواند مشخصاً مناسب افراد قضاوت گر باشد عبارتاند از: قضاوت، نقدنویسی، ارزیابی برنامهها، بازرسی، مسئول پذیرش داوطلبان، تدوینکننده قراردادها یا تسهیلات، تجزیهوتحلیل سیستم آموزشی و مشاوره (استرنبرگ، ۱۹۹۷). ازجمله کارهایی که اینگونه افراد دوست دارند انجام دهند عبارت است از: نوشتن مقالههای انتقادی، اظهارنظر دربارهی امور، داوری کردن در مورد مردم و کارهای آنان و ارزشیابی از برنامهها و پروژهها (سیف، ۱۳۸۷)
نظریه خودگردانی ذهنی به چهار شکل[۲] متجلی میشود: ۱- پادشاهی یا مونارشی یا تکقطبی ۲- سلسله مراتبی ۳- الیگارشی یا جرگه سالاری ۴- آنارشی یا هرجومرج طلبی. هر یک از این چهار شکل، جهان و مسائل مربوط به آن را به شیوهی متفاوتی در نظر میگیرند.
۱- سبک تفکر مونارشی یا پادشاهی: شخص دارای سبک تفکر پادشاهی، فردی بااراده و مصمم است. این فرد به کسی اجازه نمیدهد که در حل مسائل و مشکلات در کار او دخالت کند. شخص دارای سبک پادشاهی تصور میکند، در انجام یک کار، دیگران ممکن است ذهنیات خود را به او القاء کنند. افرادی که دارای سبک غالب پادشاهی هستند، با یک هدف، محرک یا نیاز در یکزمان برانگیخته میشوند. این افراد تکمحور بوده و دنبال آن چیزی هستند که ملکه ذهنشان شده است و مایلاند چیزها را در حیطه مسائل خودشان ببینند. افراد سبک پادشاهی اغلب در پی حل مسائل خود بوده و با سرعت موانع را پشت سر گذاشته و بهپیش میتازند. آنها میتوانند تعیینکننده و بعضاً سرنوشتساز باشند. افراد سبک تفکر سلسله مراتبی اغلب با سلسلهای از هدفها و با این آگاهی که تمام آنها بهطور برابری قابل حصول نبوده و بعضی از اهمیت بیشتری برخوردارند ترغیب میشوند؛ بنابراین، آنها تنظیمکننده اولویتها هستند و بر همین اساس منابع و امکانات خود را بهطور دقیقی توزیع مینمایند؛ افراد سبک سلسله مراتبی مایلاند در حل مشکلات و تصمیمگیریهایشان بهطور سازمانیافته و سیستمی عمل نمایند (ژانگ و استرنبرگ، ۲۰۰۶).
۲- سبک تفکر سلسله مراتبی: فردی که دارای سبک تفکر سلسله مراتبی است، هدفها را بهصورت سلسله مراتبی تنظیم میکند و نیاز به اولویتبندی هدفها را درک میکند. این افراد بیشتر پیچیدگیها را میپذیرند و نیاز به بررسی همهجانبه مسائل را تشخیص میدهند، بهدقت اولویتها را مشخص میسازند. افراد سبک سلسله مراتبی مایلاند خودشان را با سازمانها وفق دهند، چون نیاز به اولویتها را احساس میکنند. بااینحال، آنها مایلاند کارشان را مطابق میل خودسازماندهی کنند، نه بر اساس اولویتهای سازمانشان. درنتیجه، این افراد بسیار انعطافپذیر هستند (استرنبرگ، ۱۹۹۷).
۳- سبک تفکر الیگارشی یا جرگه سالاری: در فرد دارای سبک تفکر جرگه سالاری یا الیگارشی افراد متعددی بهطور یکسان در قدرت سهیماند. افراد جرگه سالار بیشتر تحت تأثیر اهدافی میباشند که درک یکسانی از اهمیت آنها دارند. آنها در تصمیمگیریهای خود با این مشکل مواجه هستند که به کدامیک از هدفها باید اولویت بیشتری قائل داد. به همین دلیل، در تشخیص منابع نیز دچار مشکل میشوند. آنها ممکن است توانایی انجام عالی یک کاری را داشته باشند ولی این توانایی در رابطه با تخصیص مناسب منابع صدق نمیکند. به عبارتی، میتوان گفت یک شخص جرگه سالار یک فرد بینابینی است از یک فرد سلسله مراتبی و یک شخص فرد سالار؛ زیرا مانند یک فرد تکمحور ذاتاً در پی تنظیم اولویتهایش نیست و مانند یک فرد سلسله مراتبی قابلتشخیص نیست. شخص جرگه سالار مانند شخص سلسله مراتبی علاقه دارد، امور را در همان زمان تعیینشده انجام دهد، اما برخلاف یک شخص سلسله مراتبی ممکن است در مواردی برانگیخته شوند. آنها غالباً در مورد هدفهایی که از اهمیت یکسانی برخوردار هستند، احساس میکنند که ازنظر زمانی و سایر منابع تحتفشار قرار دارند. اغلب، آنها مطمئن نیستند که چهکاری را در ابتدا باید شروع کنند یا چه زمانی را صرف انجام یک کار کنند. البته درهرحال تا حدودی اولویتهای سازمان، آنان را در کارشان هدایت میکند (استرنبرگ، ۱۹۹۷).
۴- سبک تفکر آنارشی یا هرجومرج طلب: افراد سبک هرجومرج طلب اغلب تحت تأثیر و تحریک مجموعه زیادی از هدفها و نیازها قرار میگیرند که معمولاً تشخیص آن برای دیگران و خودشان مشکل است. آنها آنقدر که به بینظمی تمایل دارند به نظم تمایل ندارند و اغلب سیستم موجود را نمیپذیرند و آن را مورد سؤال قرار میدهند، گاهی با دلایل قابلقبول و منطقی و گاهی نیز بدون دلیل روشن (استرنبرگ، ۱۹۹۷). علاوه بر این، افراد دارای سبک تفکر هرجومرج طلبی مایلاند که با مسائل بدون هدف و تصادفی برخورد نمایند (ژانگ و استرنبرگ، ۲۰۰۶). به نظر میرسد شخص هرجومرج طلب، از طریق تنوع نیازها و هدفهایی که طبقهبندی اولویتهای آن مشکل است، برانگیخته میشوند. افراد هرجومرج طلب مسائل را بهصورت یک امر تصادفی در نظر میگیرند. آنها سیستمها را بهطورجدی دوری میگزینند و با آنچه سیستمها ارائه میدهند، مقابله میکنند. نکته بااهمیت این است که افراد هرجومرج طلب اغلب قدرت خلاقیت زیادی دارند. خلاقیت این افراد ممکن است نسبت به دیگران بیشتر باشد، زیرا این افراد از هر موضوعی جزئیاتی را در نظر میگیرند و غالباً اجزاء متنوع و اطلاعات و عقاید را به شیوهای خلاق در کنار هم قرار میدهند. آنها به حیطه وسیعی از آن چیزی که موردتوجهشان قرار دارد نظر دارند و این امر سبب میشود که راهحلهایی را برای مسائل پیدا کنند که به نظر دیگران نمیرسد (استرنبرگ، ۱۹۹۷).
[۱]– Functionality
[۲]– Shape
متن فوق تکه ای از این پایان نامه بود
برای دیدن جزئیات بیشتر ، خرید و دانلود آنی فایل متن کامل می توانید به لینک زیر مراجعه نمایید: